اولین شبی که در دوکوهه مستقر بودیم نیمه های شب ما را جهت اجرای رزم شبانه به بیرون از آپارتمان ها آوردند ، شهید رضاقانع که ازفرماندهان بود نیروها راکه به صورت ستونی حرکت می کردند جمع کرد و گفت ،برادرا گوش کنند ، ما بنا داریم تا آن ارتفاعات برویم و برگردیم بعد ازصحبت های کوتاهی گفت خوب حالا علیل هاشو ..... بیان بیرون ، مثل همیشه تعدادی آمدند بیرون آنها رانگه داشتند و بقیه نیروها رابه طرف آن ارتفاعات حرکت دادند ، کمی که در تاریکی شب ازدیدگان آنان دورشدیم به ما گفتند آهسته وبی سروصدا برید بخوابید و امّا با اون نیروهایی که مانده بودند حدود دو ساعت بدو و به ایست و ستاره شناسی کار کرده بودند ، فردا صبح که قضیه لو رفت ازآنروز به بعد دیگر کسی به عنوان علیل و..... دربین بچه ها پیدا نمی شد.
شهید رضا قانع به نقل از غلامعباس شریعتی
در شهرضا رسم بر این است که خانواده ها برای فرزندان پسرخودقبل از ازدواج رختخواب دامادی تهیه می کنند ،مادر شهید کریمی برایم اینگونه تعریف نمودند :
"وقتی فرزندم به جبهه رفت وشهید شدگهگاه برسر رختخواب دامادیش میرفتم و گریه میکردم .یکشب شب جمعه ای بود نماز و فاتحه برایش خواندم و خوابیدم نیمه های شب خواب دیدم قدرت الله صدایم زد و گفت مادر غصه مرا مخور امشب با همسرم آمدیم و در رختخواب خوابیدم .همسرش را در خواب دیدم زنی بلند قامت و زیبا بود آمد و به من تعظیم کرد .پسرم گفت هر شب بخواهم میایم و د راین رختخواب میخوابم صبح که به سراغ رختخواب رفتم دیدم باز و بسته شده بود و چند تار موی ان حوریه روی بالش بود .بوی مشک و عنبر میداد .انها را برداشتم و در کیف پول دستی ام گذاشتم .بعد از چند روز دیدم اثری از انها نبود."
قابل توجه اینکه قدرت قبل از رفتن به جبهه هنوز مجرد بود و ازدواج نکرده بود.
شهید قدرت الله کریمی به نقل از همسایه شهید
سنگر پشتیبانی