در آخرین شبی که شهرضا بودند و قرار بود فردایش به جبهه بروند,سی نفر از بسیجیان را دعوت کردند و روغن و برنج و مرغ تهیه کردند,وبه من داد,و گفت مادر بهترین غذا را برای اینها پخت کن,آن شب خیلی خوشحال بود,اواخر شب به من گفت:مادر از این سی نفر که قرار است فردا به جبهه بروند فقط چهار نفرشان بر می گردند و بقیه شهید میشوند,آن سی نفر, بیست و شش نفرشان در عملیات بیت المقدس شهید شدند و یکی از شهدا شهید حسن مصدق بود.
شهید حسن مصدق به نقل از مادر شهید
در شهرضا رسم بر این است که خانواده ها برای فرزندان پسرخودقبل از ازدواج رختخواب دامادی تهیه می کنند ،مادر شهید کریمی برایم اینگونه تعریف نمودند :
"وقتی فرزندم به جبهه رفت وشهید شدگهگاه برسر رختخواب دامادیش میرفتم و گریه میکردم .یکشب شب جمعه ای بود نماز و فاتحه برایش خواندم و خوابیدم نیمه های شب خواب دیدم قدرت الله صدایم زد و گفت مادر غصه مرا مخور امشب با همسرم آمدیم و در رختخواب خوابیدم .همسرش را در خواب دیدم زنی بلند قامت و زیبا بود آمد و به من تعظیم کرد .پسرم گفت هر شب بخواهم میایم و د راین رختخواب میخوابم صبح که به سراغ رختخواب رفتم دیدم باز و بسته شده بود و چند تار موی ان حوریه روی بالش بود .بوی مشک و عنبر میداد .انها را برداشتم و در کیف پول دستی ام گذاشتم .بعد از چند روز دیدم اثری از انها نبود."
قابل توجه اینکه قدرت قبل از رفتن به جبهه هنوز مجرد بود و ازدواج نکرده بود.
شهید قدرت الله کریمی به نقل از همسایه شهید
سنگر پشتیبانی